یادداشت: تاریخچه ادبیات علمی-تخیلی در ایران
آنچه خواهید خواند:
- تاریخچه ادبیاتِ علمی۰تخیلی در ایران
- فراز و فرودهایِ ادبیاتِ علمی-تخیلی در ایران
- بارقههایِ نخستین
- ظهورِ داستانهایِ علمی-تخیلیِ جدید در ایران طیِ یک قرنِ اخیر
- بیم و امید: سرنوشتِ ادبیاتِ علمی-تخیلیِ فارسی
- منابعِ موردِ استفاده
*اصلِ این مطلب با عنوانِ «فراز و فرودهایِ ادبیاتِ علمی-تخیلی در ایران» برایِ نخستین بار در پروندهیِ ادبیاتِ علمی-تخیلی و در قسمت یادداشتِ دبیرِ پرونده در نشریهیِ اینترنتیِ کافه داستان در شهریور ماه سالِ ۱۳۹۶ به چاپ رسیدهاست. آنچه میخوانید ویراستِ جدیدی از یادداشتِ پیشین است با اندکی تغییر که برایِ نخستین بار تقدیمِ دوستدارانِ ادبیاتِ علمی-تخیلی میشود. لازم به ذکر است که از سالِ نگارشِ این مقاله تاکنون تحولاتِ چشمگیری در حوزهیِ ادبیاتِ علمی-تخیلی در ایران رخ داده که باعثِ بازنگریِ آراء نویسنده در بخشهایی از این یادداشت شده؛ لذا نگارنده برآن است تا در آیندهیِ نزدیک با نگارشِ یادداشتی تازه به این تغییر و تحولات به طور مفصل اشاره کند.
فراز و فرودهایِ ادبیاتِ علمی-تخیلی در ایران
گونهیِ علمی-تخیلیِ ادبیاتِ داستانی، برخلافِ تصورِ شمارِ قابلِ توجهی از مخاطبان و علاقهمندانِ ادبی، تنها از طریقِ ترجمهیِ آثارِ ادبیِ (عمدتاً غربی) میانِ فارسیزبانان ترویج نیافته؛ زیرا ادیبانِ فارسیزبان، دستِ کم از حدودِ یک سده پیش، کوشیدهاند تا با نگارشِ آثارِ بومی به نشر و گسترشِ این شاخهیِ ادبیاتِ داستانی میانِ مخاطبانِ همزبانِشان کمک کنند. در این یادداشت برآنم تا اولاً با اشارهای موجز به این تلاشها، اندکی دربارهیِ پیشینهیِ این گونهیِ ادبی در کشورمان صحبت کنم و ثانیاً به بررسیِ دلایلِ کمتوجهی به این گونهیِجذابِ ادبی در ایران بپردازم.
بارقههایِ نخستین
همانگونه که در بیشترِ پژوهشهایِ فرنگی پیرامونِ خاستگاه و تاریخچهیِادبیاتِ علمی-تخیلی مشهود است، ادبیاتِ فانتزی را میتوان نیرویِ محرکی برایِ پدیدار شدنِ ادبیاتِ علمی-تخیلی دانست. خاستگاهِ ادبیاتِ علمی-تخیلی در ایران نیز، مانندِ دیگر کشورها، به پیشینهیِ ادبیاتِ فانتزی یا آثاری با بُنمایه هایِ فانتزی برمیگردد. چنانکه محمّدِ قصاع در پژوهشِ ارزشمندِ خود دربارهیِ ادبیات و اندیشهیِ علمی-تخیلی شرح داده، پیشینهیِ ادبیاتِ علمی-تخیلی در ایران را میتوان در آثاریِ چون شاهنامهیِ حکیم ابوالقاسمِ فردوسی، داستانهایِ جامِ جم، حَیّ بنِ یَقظان (که توسطِ نویسندگانِ مختلفی از جمله ابنسینا نوشته شده)، اسکندرنامهیِ حکیم نظامیِ گنجوی و همینطور برخی از حکایاتِ عبید زاکانی جُست (قصاع ۸۷۰). در اینجا برایِ نمونه، به داستانهایِ پرواز کیکاووس در شاهنامه و حَیّ بنِ یَقظان به طور خلاصه اشاره خواهد شد تا خواننده درکِ بهتر و ملموستری از تأثیرِ اینگونه آثار بر داستانهایِ علمی-تخیلیِ فارسی داشته باشد.
در داستانِ «گمراه کردن ابلیس کیکاووس را و به آسمان رفتن کاووس» که در اینجا به اختصار با نامِ داستانِ «پروازِ کیکاووس» از آن یاد میشود، کیکاووس روزی بنابر مکر و حیلهیِ «یکی دیوِ دژخیم» تصمیم به سفر به آسمان و اطلاع یافتن از اوضاعِ ستارگان و کائنات گرفته و میکوشد تا با ساختنِ تختی از جنسِ «عودِ قَماری» و اوج گرفتنش به آسمانها توسطِ چهار عقابِ زورمند و قویجُسه که پیشتر خود تعلیمشان داده، از سَر-و-سِرِّ اوضاعِ کائنات و احوالِ موجودات باخبر شده و بر فَرّ و شکوهِ خویش بیافزاید (دبیر سیاقی ۱-۷۰، با تلخیص). قصاع با بیانِ این نکته که «فردوسی در این داستان نوعی تفکرِ مهندسی و فنی را به نمایش می گذارد و با دقت قطعاتِ این دستگاهِ پرنده و نیرویِ رانشِ آن را توصیف میکند» (۸۷۵)، بر این باور است که اگر این داستان را در چارچوبهایِ ظروفِ زمان و مکان (یعنی قرون چهارم و پنجمِ هجریِ قمری)، کاربردهایِ داستانیِ علمی-تخیلی (طرح یک نظریه برایِ امکان پذیر ساختنِ پرواز) و همچنین مضامین و درونمایههایِ داستانی، علمی-تخیلی (پرواز به هوا و فضا) قرار دهیم، « در آن صورت به راحتی میتوان نتیجه گرفت که این داستان، علمیتخیلی با شبهعلمیتخیلی یا از نوعِ علمیتخیلیِ نخستین است (قصاع ۷-۸۷۵). او بعلاوه با بیان اینکه شاهنامه را اثری حماسی-فانتزی دانسته، خاطرنشان میسازد که در این اثرِ سترگ «به طورِ پراکنده چند خردهداستانِ» علمی-تخیلی (از جمله داستانِ پروازِ کیکاووس) وجود دارد (۸۷۶).
در داستانِ حَیّ بنِ یَقظان نیز، که روایتگرِ زندگیِ فردیست که پس از مشقتهایِ فراوان و مدتی دوری از زندگی میانِ آدمیان، به یکی از دانشمندانِ مشهورِ دورانِ خویش تبدیل میشود (حَیّ بنِ یَقظان، با تلخیص) «در واقع به شکلی منطقی موضوعِ پیشرفتِ دانشِ انسان، فرآیندِ تفکر، برخی موضوعاتِ فلسفی، چگونگی استدلال منطفی و مسائلی نظیرِ آن را موردِ بررسی قرار می[گیرد] (قصاع ۸۷۸). قصاع ضمناً بر این باور است که «اگر این داستان را در بسترِ تعاریف، کاربردها، مضامین و درونمایههایِ ادبیاتِ علمیتخیلی قرار دهیم، به راحتی میتوانیم علمیتخیلی بودنِ آن را تشخیص دهیم [بطوریکه] حتی بیشتر از داستانِ پروازِ کیکاووس در قالبِ این گونهیِ ادبی [علمی-تخیلی] میگنجد و حتی میتوان با کمی اغماض آن را علمیتخیلیِ سخت دانست» (همان).
ظهورِ داستانهایِ علمی-تخیلی جدید در ایران طیِ یک قرنِ اخیر
نگارشِ اولین اثرِ علمی-تخیلی ایرانی به سالها پیش از انقلابِ اسلامی و به سال ۱۳۱۳ باز می گردد. رُمانی به نامِ «رستم در قرنِ بیست و دوم» به قلمِ عبدالحسینِ صنعتیزادهیِ کرمانی. صنعتیزاده در این داستان به موضوعِ احیایِ مُردگان و دَمیدنِ حیاتِ دوباره به آنان میپردازد. این رُمان، روایتگرِ سفرِ دانشمندیست آمریکایی به منطقهیِ سیستانِ ایران که سعی دارد با گردآوریِ غبارِ پراکنده و همینطور باقیماندهیِ جسدِ رُستم به روشی علمی، به احیایِ این شخصیتِ اسطورهایِ ایرانی بپردازد. این اثرِ علمی-تخیلیِ فارسی، به گمانِ من، به قدری مهم و درخورِ توجه است که میبایست در آینده در یادداشتی جداگانه و مفصّل بدان پرداخت. اما چون غَرَض از نگارشِ متنِ حاضر پرداختن به تاریخچهیِ ادبیاتِ علمی-تخیلی در ایران است، بیانِ چند نکته دربارهیِ این نخستین داستانِ علمی-تخیلیِ فارسی خالی از لطف نیست.
اولین نکته شایانِ توجه دربارهیِ این رُمان، نه پیرنگ یا شخصیتهایِ آن، که نامِ نگارندهیِ اثر، یعنی جنابِ «صنعتیزاده» است. زیرا نام و پیشینهیِ آبا و اجدادیِ ایشان گویی با گونهیِ علمی-تخیلی گِره خورده است. «دلیلش هم این است که پدرش، حاج علیاکبر کر، از پیشگامانِ مشروطهخواهی در کرمان بود و در جست-و-جویِ «صنعت» به عنوانِ راهِ علاجِ دیارِ وَبازده و فقرزدهیِ کرمان. این است که در پیِ قانونِ ثبتِ شناسنامه فامیلش میشود صنعتی» (گنجوی). بر اساسِ همین رابطهیِ تنگاتنگِ او با مقولهیِ صنعت و پیشرفتهایِ علمی و به مددِ قوّهیِ تخیّلِ بیهمتایش، آفرینشِ اولین اثرِ علمی-تخیلی، آن هم در قالبِ رُمانی آیندهنگر، برای نخستین بار در ایران صورت میگیرد.
نکتهیِ جالبِ توجهِ دیگر، شباهتِ تِماتیکِ این قصه به نخستین داستانِ علمی-تخیلیِ انگلیسی، یعنی فرانکشتاین، اثرِ مِری شِلی، (شاعر و نویسندهیِ قرنِ نوزدهمی) است. در فرانکنشتاین نیز، شخصیتِ اصلی سعی در بازگرداندنِ حیات به انسانی بیجان توسطِ الکتریسیته و نیرویِ آذرخش دارد. با بررسیِ بیشترِ این دو داستان، در مییابیم که بنیانِ ابتداییِ این دو روایتِ متفاوت، از یک منبعِ واحد، یعنی قدرتِ آسمانها سرچشمه گرفته است.
اثرِ شاخصِ بعدی که نباید از آن غافل ماند، داستانْ کوتاهی است از صادقْ هدایت با عنوانِ «س.گ.ل.ل» که تقریباً همزمان با انتشارِ کتابِ «رُستم در قرنِ بیست-و-دوم» به رشتهیِ تحریر درآمده. این داستانْ کوتاهِ اوتوپیایی(آرمان-شهری و پاد-آرمان-شهری) نشانگرِ علاقهیِ هدایت به گونهیِ ادبیِ علمی-تخیلی است. تلاشِ هدایت در نهادینه کردنِ ژانرِ علمی-تخیلی، البته، به همین مورد ختم نمیشود. چرا که او در دههیِ سیِ خورشیدی، دیباچهای بر برگردانِ حسنِ قائمیان از داستانِ کارخانهیِ مطلقْسازی (نخستین اثرِ علمی-تخیلیِ ترجمه شده به زبانِ فارسی نوشتهیِ کارل چاپک، شاعر و نویسندهیِ اهلِ چک)، را ضمیمهیِ این مُجلّد میکند.
سالها بعد و پس از گسترشِ نفوذِ غرب در ایران بعد از کودتایِ ۲۸مرداد سالِ ۱۳۳۲ بازارِ ادبیاتِ علمی-تخیلی با ترجمههایی از آثارِ ژولْ وِرن رونق نسبی پیدا میکند. در این دوره به دلیلِ ملتهب شدنِ فضایِ سیاسی و اجتماعی و نگرانی در موردِ وضعیتِ آیندهیِ کشور و همچنین آفاقِ آیندهنگرِ رجالِ مذهبی و سیاسی آن زمان، ادبیاتِ آیندهنگر بالآخص مجموعه داستانهایِ ژول ورن که پیرنگِ بیشترشانِ با مسئلهیِ آیندهنگری و تحقق بخشیدن به آمال و آرزوهایِ بشری گره خورده، با استقبال نسبتاً خوبی در میانِ مردم مواجه میشود. پس از این موفقیتِ نسبی، دیگر آثارِ علمی-تخیلی هم به تدریج به زبان فارسی ترجمه میشوند که از آن جمله میتوان به برگردانِ رُمان «شهروند کهکشان» به قلمِ رابرت هینلین (به سالِ ۱۳۳۹) به ترجمهیِ محمودِ مُصاحب با عنوانِ «ساکنانِ کهکشان» و برگردانِ «فرزندانِ ناتنیِ زمین» اثرِ رابرت سیلبرگ در دههیِ پنجاهِ خورشیدی توسط مؤسسهیِ انتشاراتِ امیرکبیر اشاره کرد.
در داستانِ «فرزندانِ ناتنیِ زمین» بردهای خردسال به نامِ ثوربی که در پایتختِ امپراتوری سارگن ملقب به نُه جهان به حراج گذاشته شده است، توسطِ پیرمردِ گدایی به نام باسلیم خریداری میشود. باسلیمِ پیر تصمیم میگیرد تا در کنارِ گدایی، به آموزش و پرورشِ ثوربی بپردازد؛ آموزشهایی که از دانشِ یک گدایِ معمولی فراتر هستند. با بزرگ شدنِ ثوربی، باسلیم او را آزاد می کند و مأموریتهایی به او میسپرد. روزی مأمورانِ گاردِ سارگن به زاغهیِ مجلِ سکونتِ آنها حمله میکنند؛ باسلیم، اما، پیش از دستگیری با سَم دست به خودکُشی میزند. به زودی مشخص میشود که باسلیم جاسوسِ مدارِ فائقهیِ ارضی (حکومت زمین) در نُه جهان بودهاست.
پس از انقلاب و در دهههایِ شصت و هفتاد ناشرانِ مختلفی چون شقایق، پاسارگاد و…کوشیدهاند تا با چاپِ آثاِر نویسندگانِ مطرحی چون سِر آرتور سی.کلارک، آیزاک اسیموف، رِی بِرَد بری و… به ترویجِ این قِسم از ادبیاتِ داستانی بپردازند که البته علی رقم تلاشهایشان، این شاخه از ادبیاتِ داستانی به جریانِ مستقلِ ادبی در ایران تبدیل نشده است. آنچه در ادامهیِ این یادداشت میخوانید دلایلِ اُفولِ این گونهیِ ادبی و مشکلات و موانعِ پیشِ رویِ آن است. البته من کوشیدهام در انتهایِ هر بخش، راهکارهایی جهتِ مرتفع کردن و از میان برداشتنِ این موانع، ارائه کنم.
بیم و امید: سرنوشتِ ادبیاتِ علمی-تخیلیِ فارسی
همانطور که از تیترِ این بخش پیداست، سرنوشتِ ادبیاتِ علمی-تخیلی همچون پیرنگِ بسیاری از زیر شاخههایِ آن با بیم و امید گره خورده است. آنچنان که در برابرِ هر بیم و معضلی، روزنهای از امید به دلیلِ تلاشهایِ بی دریغِ اندیشمندانِ ایرانی ایجاد شده است. شاید اولین و از قضا یکی از مهمترینِ دلایلِ ناکامیِ این گونهیِ ادبی در ایران، طبقهبندیِ عجیبِ این آثار از لحاظِ گروه سنّی مخاطبانِ آن باشد. طبقِ این دستهبندیِ از پیش تعیین شده، ادبیاتِ علمی-تخیلی—همانند یکی دیگر از شاخههایِ ادبیاتِ داستانی یعنی ادبیاتِ فانتزی—در گسترهیِ ادبیاتِ کودک و نوجوان جای گرفته است. همین امر باعث شده تا مخاطبانِ بزرگسال توجه زیادی به آثارِ منتشر شده در این زمینه نداشته باشند. این در حالی است که ژانرِ علمی-تخیلی در دیگر کشورهایِ جهان به مخاطبانِ گروهِ سنیِ بزرگسال اختصاص دارد و تنها یکی از زیرشاخههایِ آن یعنی ادبیاتِ علمی-تخیلیِ کودک و نوجوان به این ردهیِ سنیِ خاص تعلق دارد. علاوه بر این، چنین دستهبندیِ ناکارآمدی سبب شده تا مخاطبان و دوستدارانِ ادبیاتِ خیالانگیز و گُمانهزن، از خواندنِ آثارِ مطرح و بیبدیلِ این گونهیِ جذّابِ ادبی بی نصیب بمانند.
اما راهِ چاره چیست؟ به گمانِ من، سریعترین و شاید مؤثرترین راهِ حل، تجدیدِ نظرِ فعالان و دستاندرکارانِ حوزهیِ کتاب (از وزارتِ فرهنگ و ارشادِ اسلامی گرفته تا ناشران و حتی خودِ نویسندگان و مترجمانِ آثار) دربارهیِ دستهبندیِ این گونهیِ ادبی و پیوستنش به گروهِ سنیِ بزرگسال باشد. این امر از چند جهت حائذِ اهمیت است. نخست اینکه، با ایجادِ این تغییر در گروهِ سنی، توجهِ مخاطبانِ ببیشتری به این ژانر و آثارِ منتشره در آن جلب خواهد شد؛ در نتیجه، نگارش و خلقِ این گونهیِ دلانگیزِ ادبیاتِ داستانی در کشور بیش از پیش رونق خواهد گرفت. از سویِ دیگر، این تغییرِ محسوس، زمینه را برایِ ایجادِ کارگروههایِ آموزشی، اختصاصِ واحدهایِ درسیِ دانشگاهی در رشتههایِ ادبی و برگزاریِ نشستهایِ علمی و پژوهشی در حوزهیِ ادبِ علمی-تخیلی فراهم میکند؛ امری که میتواند موجبِ بالندگی و رشدِ هرچه بیشترِ ادبیاتِ داستانی در کشور شود. دیگر اینکه، با پدیدآمدنِ جریانِ مستقلِ نوینی در ادبیاتِ داستانی، تنوعِ موضوعی و محتواییِ گستردهتری نیز، در حوزهیِ کتاب و منابعِ نوشتاری شکل خواهد گرفت.
دلیلِ دیگری که باعث شده ادبیاتِ علمی-تخیلی در کشورمان محجور بماند، بیگانگیِ نویسندگان و فعالانِ حوزهیِ داستاننویسی با مسائل و رویدادهایِ علمیِ داخلی و خارجی است. آنچنان که از نامِ این قسم از گونههایِ ادبی پیداست، علم و دانش بخشِ جداییناپذیرِ آن است؛ بدین سبب، نویسنده باید علاوه بر داشتنِ تواناییهایِ ادبی، یا خود دستی در علم داشته و یا از رخدادهایِ علمی پیرامونش اطلاعاتِ کافی داشته باشد. چنانکه پس از بررسیِ ادبیاتِ علمی-تخیلی در آمریکا و اروپا در مییابیم که اغلبِ نویسندگانِ فعال در این گستره، خود از دانشمندانِ به نامِ علومی چون فیزیک، ستارهشناسی، شیمی و… بوده و یا دستِ کم در یکی از شاخههایِ علومِ دقیقه تخصصِ چشمگیری داشتهاند که از این میان میتوان به سِر آرتور سی.کلارک، نویسنده و دانشمندِ بریتانیایی و آیزاک(اسحاق) آسیموف، همتایِ روستبار-آمریکایی او اشاره کرد.
اندکی غور در معدود آثارِ علمی-تخیلیِ ایرانی صحّتِ این مدعا را تایید میکند. چراکه شمارِ زیادی از این آثار، در حقیقت داستانهایی فانتزیاند (با چاشنیِ اندکی از مباحثِ علمی) تا آثارِ جدّیِ ادبیاتِ علمی-تخیلی. چون همانطور که پیشتر اشاره شد، خالقانِ این دسته از آثار، برخلافِ همتایانِ فرنگیشان، غالباً با علم و پدیدههایِ علمی بیگانهاند و تخصصی در این زمینه ندارند. در نتیجه نقشِ علم در آثارشان بیشتر شبیهِ چاشنیِ غذاییست در حالِ سِرو که حضور یا عدمِ حضورش تأثیرِ شگرفی بر جوهرهیِ وجودیِ آن ندارد. یکی از راهکارهایِ از میان بردنِ شکاف میانِ نویسندگان و این محدوده، به گمانِ من، ورودِ دانشگران و پژوهشگرانِ علومِ مختلف به این گونهیِ ادبی و همکاریِ مستمر و چند جانبهشان با نویسندگان فعّالِ ادبیاتِ داستانی است. بعلاوه میتوان با برگزاریِ کلاسهایِ مهارتِ نویسندگی و آموزشِ نوشتن و داستاننویسی این فرصت را برای علاقهمندان به نگارشِ آثارِ ادبیِ علمی-تخیلی که عموماً تحصیلاتِ آکادمیکِ ادبی ندارند، فراهم کرد.
سومین معضلِ پیشِ رویِ آفرینشِ آثار ِعلمی-تخیلیِ ایرانی به باورِ من، وجودِ موانعِ زبانی و تفاوتهایِ دستوریِ زبانِ فارسی با زبانی مثلِ انگلیسیست. برایِ مثال، با پیشرفتِ روزافزونِ بشر در دانشِ ستارهشناسی، هر ساله ترکیبهایِ تازهای به واژهنامهها راه مییابند که بیشتر ریشهیِ لاتین دارند. این ترکیبهایِ تازه در پیِ استفادهیِ فعّال و مستمرِ دانشمندانِ خارجیِ حوزههایِ مرتبطی چون اختر-فیزیک، اختر-شیمی، فیزیک کوآنتوم و… در مقالات و نوشتههایِ خویش، نقش و جایگاهِ خود را در زبان (انگلیسی) تثبیت میکنند. بلعکس، زمانیکه دانشگران و پژوهشگرانِ فارسیزبان قصدِ استفاده از برابرهایِ این واژهها و ساختهایِ زبانیِ تازه در فارسی را دارند، با پیشنهادهایی—عموماً از سویِ نهادی چون «فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی»—مواجه میشوند که به کلّی نامأنوس و به دور از اصولِ زبانیِ ساختِ واژه هستند. از این رو، پژوهشگرانِ پارسیزبان میکوشند با به کارگیریِ همان کلماتِ بیگانه، از برابرهایِ نامتجانسی که فرهنگستان پیشنهاد کردهاست، دوری کنند. بدین روی، پیوندی که مخاطبانِ فارسیزبان با واژگانی از این دست پیدا می شود، یکسره از بُن تُهیست و هرگز نظیرِ اُلفتی که گویشورانِ انگلیسیزبان با لغات و اصطلاحاتِ تازه در زبانِ خود دارند، نخواهد بود. البته در سالهایِ اخیر این مسئله سبب شده تا دانشمندان به نامِ حوزهیِ ستارهشناسی و اختر-فیزیک به فکرِ یافتنِ برابرهایِ پارسیِ تازهای بیابند که از جمله آنها میتوان به فرهنگِ لغتِ ستارهشناسیِ اختر-فیزیکدان و زبانشناسِ ایرانی دکتر محمدِ حیدریِ ملایری اشاره کرد. حیدری ملایری در این مجموعه کوشیده تا با استفاده از ساختارهایِ واژهسازیِ در زبانِ فارسی، تمسّکجویی از واژههایِ پارسی موجود در زبانهایِ ایرانی و به کمکِ واژهها و عبارتهایی که در منابعی چون شاهنامهیِ فردوسی یافته، به حلِّ این مشکل در فارسی کمک کند.
از دیگر مواردِ بازدارندهیِ رشد و اعتلایِ گونهیِ علمی-تخیلی در ایران عدمِ وجودِ نشریاتِ معتبرِ تخصصیِ با کیفیت در تیراژ بالاست. زیرا تنها با وجودِ حضورِ چنین نشریاتیست که فرصتِ گسترش، نقد و بررسیِ آثارِ علمی-تخیلی در کشور فراهم میشود. البته باید اشاره کرد در سالهایِ اخیر، تلاشهایِ زیادی جهتِ تشکیل و راه اندازیِ نشریاتِ علمی-تخیلی در کشور انجام شده که اکثراً به دلایلِ گوناگونی (از جمله عدمِ حمایتِ دولت و تخصیصِ یارانههایِ فرهنگی به گردانندگان) به استمراشان لطمه جدّی وارد نموده است؛ مجلاتی چون دانشمند، کیهان و اطلاعاتِ علمی و ماهنامهیِ مرزهایِ بیکرانِ فضا از جمله تکاپوهایِ دوستدارانِ این قسم از ادبیاتِ داستانی در گسترشِ بیشترِ آن در ایران هستند.
در انتها میتوان به دلایلِ دیگری چون نبودِ جایزههایِ داستاننویسیِ مستمر و معتبر، برنامههایِ تولیدیِ سینمایی و رادیویی در این حیطه نیز به عنوانِ یکی دیگر از دلایلِ کمرونقیِ آثارِ بومیِ علمی-تخیلی در کشور اشاره کرد. خوشبختانه در سالهایِ اخیر، وبگاههایی چون بُعدِ هفتم، آکادمیِ فانتزی، زیرآبیوس به برگزاریِ مسابقاتِ داستاننویسیِ علمی-تخیلی پرداختهاند که البته به همان دلایلِ ذکر شده یا سرنوشتی شبیه دیگر محتواهایِ تولیدیِ بومی در کشور داشته و یا در آستانهیِ انحلال هستند. چنانچه پیشتر در ابتدایِ این یادداشت اشاره شد، رویکردِ بیم و امید با سِرشتِ این گونهیِ ادبی در ایران اخت شده و قرابت نزدیک و عجیبی یافته است.
منابعِ موردِ استفاده:
آیندههای گذشته: یادداشتی دربارهی رمان رستم در قرن بیست و دوم نوشتهی عبدالحسین صنعتیزاده. (هفدهم بهمن ۱۳۹۵). مهدی گنجوی. پیامما. شماره ۸۳۷. صفحه ۴.
«تاریخ ادبیات علمیتخیلی در ایران»، پژوهشی در ادبیات و اندیشهی علمیتخیلی داستان سینما هنر، ج ۲، چ ۱، تهران، صص ۸۷۸-۸۷۰.
چرا گونهی علمی-تخیلی در ایران رشد نکرده است؟ (هجدهم اسفند ۱۳۹۵). اصفهان زیبا. شماره ۲۸۸۱. صفحه ۱۷.