اطلاعیهی شمارهی (۱) دربارهی «دورههای تازهی پوئتیکاموندی در پاییز»
نویسنده: Alireza
فارسی دری یا فارسی دری وری؟
در سالهایِ اخیر شاهدِ پدیدهای عجیب در شیوهیِ نگارش و رسمالخطِّ فارسی توسطِ برخی از نویسندگان و شعرا هستیم که همواره برایِ این کمترین امری بسیار شگفتانگیز و پدیدهای درخورِ توجه بوده و آن هم استفاده از حرفِ “ن” به جای تنوینِ ” اً ” در انتهایِ کلماتست: مثلن به جایِ مثلاً، مختصرن به جایِ مختصراً و… از جمله نمونههایِ فراوانیست که اکثراً (و نه اکثرن) توسطِ عدهای از نویسندگان به کارگرفته میشود که عموماً با زبانِ عربی و آمیختگیِ آن با قندِ پارسی دَر گَریبانند و میخواهند یکسره، سَره بنویسند. بنابراین امروز تصمیم گرفتم تا نظرِ استاد داریوشِ آشوری را در اینباره نقل کنم. ایشان در یادداشتی به این پدیدهی مهم در زبان فارسی پرداخته و نقطه نظراتِ خویش را برایِ علاقهمندان و صاحبنظران شرح دادهاند. این شما و این هم نظرِ استاد داریوشِ آشوری.
چند اشاره به چالش ترجمه
این روزها که مشغولِ ترجمهیِ چند اثرِ ادبی و غیرِِ ادبی هستم، دائماََ به حدودِ اختیاراتم در تغییر و بازنویسیِ متن در زبانِ مقصد فکر میکنم. این مسئله چنان ذهنم را درگیر کرده که تصمیم گرفتم دوباره نگاهی به مقالاتِ استاد منوچهرِِ انور دربارهیِ کیفیت و نحوهیِ ترجمه یک اثرِِ ادبی به زبانِ فارسی بیاندازم. ضمنِ یکی از همین مقالات که با عنوانِ «چند اشاره به چالشِ ترجمه» در برگردانِ فارسیِ نمایشنامهیِ «عروسکخانه»یِ هنریک ایبسن آمده، به مطالبی دربارهیِ لفظِ قلم و زبانِ گفتار برخوردم که برایم بسیار جالب آمدند. گفتم شاید بد نباشد تا با شما هم به اشتراک بگذارمشان تا بخوانید و لذت ببرید.
تاریخچه ادبیات علمی-تخیلی در ایران
گونهیِ علمی-تخیلیِ ادبیاتِ داستانی، برخلافِ تصورِ شمارِ قابلِ توجهی از مخاطبان و علاقهمندانِ ادبی، تنها از طریقِ ترجمهیِ آثارِ ادبیِ (عمدتاً غربی) میانِ فارسیزبانان ترویج نیافته. زیرا دستِ کم از حدودِ یک سده پیش، ادیبانِ فارسیزبان با نگارشِ آثاری بومی به نشر و گسترشِ این دسته از ادبیاتِ داستانی میانِ مخاطبانِ همزبانِشان کوششهایِ درخورِ توجهی انجام دادهاند. در این یادداشت برآنم تا اولاً با اشارهای موجز به این تلاشها، اندکی دربارهیِ پیشینهیِ این گونهیِ ادبی در کشورمان صحبت کنم و ثانیاً به بررسیِ دلایلِ کمتوجهی به این گونهیِجذابِ ادبی در ایران بپردازم.
منبعی ارزشمند برایِ تسهیلِ کارِ مترجمانِ ادبی
در این یادداشت سعی کردم با معرفیِ منبعی ارزشمند در حوزهیِ ترجمهیِ آثارِ ادبی، به نحوهیِ مقابله با یکی از جدیترین موانع پیشرویِ مترجمان، یعنی دامِ «جادویِ معنایِ اول» بپردازم. لذا به همهیِ علاقهمندان به مقولهیِ ترجمه (بالآخص گونهیِ ادبیاش) پیشنهاد میکنم این یادداشتِ کوتاه را به دقت بخوانند.
شروعی دوباره در بستری تازه
از این پس بنا دارم تا اولاً با ویرایش و بازنشرِ مطالبِ پیشین و ثانیاً با انتشارِ نوشتههایِ تازه، در بخشهایِ مختلفِ این تارنما، به ازسرگیریِ فعالیتهایم در حوزههایِ مختلفِ فرهنگی، هنری و ادبی بپردازم. در نتیجه، اگر علاقهمندید تا از چند-و-چونِ این کوششها بیخبر نمانید، پیشنهاد میکنم مطالبِ بارگذاری شده در این تارنما را روزانه دنبال کنید.